
Vivamus fermentum ultrices posuere mattis
ژانویه 17, 2022Sosan Alley – Azerbaijan Street Tehran – Iran
Azerbaijan Street – A Historic Neighborhood in District 10, Tehran
Located in District 10 of Tehran, the capital and largest city of Iran, Azerbaijan Street has a distinct energy—a vibrant pulse that feels like a brilliant, ambitious teenager: full of dreams, movement, and life.
In 1978 (1357 in the Iranian calendar), the neighborhood’s population was primarily Azeri, but what truly defined the area was its religious and cultural diversity. Residents included Zoroastrians, Armenians, Jews, Assyrians, and Muslims—with Shia Muslims forming the majority. This coexistence created a rich and colorful social fabric.
The alleys feeding into Azerbaijan Street resemble winding streams, unpredictable in their width—sometimes wide, sometimes narrow. These paths form a secret network of shortcuts that only long-time residents know. One popular shortcut could take locals from the intersection of Azerbaijan Street and South Rudaki Street (Salsabil Street) to South Khosh Street and Veterinary Street in mere minutes—essentially linking Eqbal Hospital to Lalehgar Clinic.
I clearly remember my oldest sister, at age 16 in 1978, making that walk in under five minutes.
Sosan Alley – A Hidden Gem
Our family home was located in one of the most strategic and memorable spots in the area: Sosan Alley.
To reach it, you’d enter Hedayati Alley from Azerbaijan Street, then turn into Sosan. Though physically narrow, this alley played an important role in the local urban layout—it was a crucial shortcut between Salsabil Street and Khosh Street.
Sosan Alley is shaped like the letter “L”, turning 90 degrees to the right. The longer leg is about 20 meters, and the shorter leg is approximately 10 meters long. On the southern side of the 20-meter segment, there were four houses with their front doors opening directly into the alley. Assuming each home was about 5 meters wide, the math checks out.
On the northern side, three houses bordered the alley with their backyards. At the western end, a standalone building marked the alley’s boundary. Like a narrow stream brushing past a stone, Sosan Alley flowed into a broader street, continuing the journey of movement through the neighborhood.
Our Neighbors
From east to west, the first home belonged to a family whose mother’s name was Sar. Next came the Sanati family, known for their serious and disciplined manner.
The third house was ours, and the fourth belonged to a kind elderly lady, Haj Khanom, who lived with her warm and loyal housekeeper, Leila Khanom.
Childhood and Early Years in the House
I was not born in this house; we moved here when I was about two years old. However, I spent my entire childhood here, from age two until I was ten.
Description of the House
The house faced south and featured a green wooden front door. It was a three-story building with a courtyard that included a stone basin and a 10-year-old climbing vine growing along the neighbor’s wall at the end of the yard.
At the far end of the courtyard, next to the vine-covered wall, there was a small bathroom. For many years, the ceiling of this bathroom served as a playground for me and my older sister.
The Basement
We had a basement consisting of two interconnected rooms. It was often dark and filled with spiders, making it feel like a haunted house—especially to me at a young age. The basement was also somewhat used as a kitchen.
The Courtyard Features
In addition to the stone basin, our yard contained a long red water hose, a tall but worn wooden ladder, and a metal air conditioner stand, which was perfect for playing Tarzan.
کوچه سوسن -خیابان آذربایجان تهران - ایران
خیابان آذربایجان واقع شده در منطقه 10 شهرداری تهران که بزرگترین شهر ایران و پایتخت این کشور هست یک حس و حال خاص دارد مانند نوجوانی پر آرزو و باهوش پر از انرژی و فعال هست . بیشتر ساکنین این محله در سال 1357 خورشیدی آذری زبان بودن البته در خاطر دارم که تنوع دینی زیادی هم در محله دیده می شد زرتشتی ، ارمنی ، کلیمی ، آشوری و البته مسلمان ، مسلمانان با گرایش شیعه اکثریت را داشتند . کوچه هایی که در محدوده این خیابان هستند مانند جوی های متصل به رود اصلی پر پیچ و خم به نظر می آیند و مرتب پهن و باریک میشوند ! فقط اهالی محل میتوانند از میانبرها ظرف چند دقیقه از تقاطع خیابان آذربایجان با خیابان رودکی جنوبی که به خیابان سرسبیل معروف هست به تقاطع خیابان خوش جنوبی و خیابان دامپزشکی برسند. یعنی از بیمارستان اقبال به درمانگاه لولاگر .
یادمه بزرگترین خواهرم که در سال 57 شمسی حدود 16 سال سن داشت این مسیر را در کمتر از 5 دقیقه طی میکرد !
خانه ما در یکی از استراتژیک ترین مکان های این محل بود . کوچه سوسن !برای رسیدن به کوچه سوسن باید از خیابان آذربایجان وارد کوچه هدایتی می شدیم سپس به سمت کوچه سوسن می پیچیدیم .
کوچه سوسن خیلی باریک بود اما خیلی هم مهم بود یک میانبر بسیار مهم برای رسیدن از خیابان سلسبیل به خیابان خوش و بالعکس بود .این کوچه شبیه حرف L انگلیسی هست که باید 90 درجه به سمت راست بچرخانی نیم خط بلند آن 20 متر و نیم خط کوتاه آن 10 متری هست. در ضلع جنوبی نیم خط 20 متری ، چهار ساختمان بود که درب های آنها فقط به این کوچه باز می شد .اگر پهنای هر خانه را حدود 5 متر تصور کنیم طول این کوچه 20 متر بود . ضلع شمالی شامل سه خانه بود که دیوار حیاط آنها به این کوچه محدود می شد - انتهای غربی نیم خط 20 متری یک ساختمان بود بنابراین کوچه سوسن مانند جوی آبی از کنار آن خانه راه خود را پیدا میکرد تا به کوچه پهن تری متصل شود . از شرق به غرب اولین خونه متعلق به خانواده ای بود که مادرشون اسمش سار بود .خانه بعدی مربوط به خانواده ای بود که به نظر خیلی جدی بودند ،خانواده صنعتی ، خانه سوم متعلق به ما بود و البته خانه چهارم متعلق به حاج خانمی بود که با خدمتکاری به نام لیلا خانم زندگی میکرد .
من در این خانه به دنیا نیامدم ظاهرا حدود 2 سالگی من بوده که به این خانه آمدیم اما تمام کودکی من در این خانه گذشت تا سن 10 سالگی .
اگر بخواهم این خانه را توصیف کنم باید بگویم که جنوبی بود با درب چوبی سبز رنگ ساختمان در سه طبقه و یک حیاط با حوض سنگی و یک درخت پیچ 10 ساله که در انتهای حیاط خانه بر روی دیوار همسایه بالا رفته بود .در انتهای حیاط مجاور دیوار پیچک یک دستشویی بود که سقف آن سالها محل بازی من و خواهر بزرگترم بود .
زیر رمینی داشتیم که تقریبا 2 اتاق تو در تو بود و برای خودش خانه وحشت به حساب می آمد چون عموما تاریک و پر از عنکبوت بود . البته به نوعی آشپزخانه محسوب می شد .
در حیاط ما به غیر از حوض سنگی یک شلنگ آب یه رنگ قرمز و یک نردبان چوبی بلند و البته فرسوده و یک پایه فلزی کولر هم بود که برای بازی تارزان ایده آل بود .
House Specifications – Sosan Alley
Ownership and Time of Residence
Our father purchased this house when he was about 38 years old. We lived there from around 1977 to 1985 (1356 to 1364 in the Iranian calendar). It was a time of major change, and this home served as the backdrop for much of it.
Architectural Features
The house had a red brick façade, a mosaic-tiled courtyard, and a wooden front door.
It was filled with architectural charm—numerous stairs, a welcoming balcony, and an open rooftop where we often spent time.
From the rooftop, we could see Eqbal Hospital, and from the second-floor balcony, the view extended clearly all the way down to the “Sar-e Dah Metri” (a local landmark at the end of the nearby street).
A House Full of Stories
In this house, I encountered many people—each with fascinating stories and unique life paths. These interactions shaped my childhood and stayed with me over the years.
A Neighborhood Witness to Change
During those years, Sosan Alley reflected the social and political transformations happening in the country. The atmosphere of the alley was alive with the spirit of the time.
It was here, in this narrow alley, that I first witnessed the struggle between good and evil—a profound moment that stayed with me and led to deep reflection in later years.
مشخصات خانه کوچه سوسن
پدر ما حدود سن 38 سالگی این خانه را خریده بود . از حدود سال 56 تا 64 شمسی ،ما در این خانه اقامت داشتیم .خانه ای با نمای آجرقرمز ،حیاط موزائیک و درب چوبی با پله های زیاد و بالکن و پشت بام با صفا ، از پشت بام خانه می شد بیمارستان اقبال را دید و از بالکن طبقه دوم تا سر ده متری به راحتی دیده می شد .
در این خانه انسان های زیادی را دیدم که داستان های جالبی دارند .
تحولات آن سالها در این کوچه به خوبی جریان داشت .
در کوچه سوسن اولین تقابل خیر و شر را دیدم و بعد ها خیلی در مورد آن فکر کردم .
House Features:Parts of the House |
|
---|---|
|
1 |
|
2 |
|
3
|
|
4 |
ویژگی ها | قسمت های مختلف خانه |
---|---|
از راهروی ورودی به سمت حیاط سه عدد پله بود که باید پایین می رفتیم تا وارد حیاط شویم . ضلع شمال شرقی حیاط باز شش عدد پله به سمت زیر زمین داشت .دیوارهای آجری قرمز این محوطه را از همسایه های مجاور جدا کرده بود . | حیاط |
در طبقه اول این ساختمان بلافاصله پس از ورود از درب سبز رنگ در دست چپ دو اتاق تو در تو بود که با درب چوبی سبز رنگ شیشه دار از هم جدا شده بودند . اتاق اول پنجره ای رو به کوچه سوسن داشت و اتاق بعدی پنجره ای رو به حیاط داشت . هر دو اتاق رنگ سبز مغز پسته ای داشت تقریبا نزدیک به رنگ درب منزل . | اتاق های طبقه اول |
اتاق های طبقه دوم هم دقیقا مشابه طبقه اول بود با این تفاوت که اتاق رو به حیاط کمی بزرگتر بود چون راهرویی که از درب ورود به سمت حیاط وجود داشت دیگه لازم نبود و این فضا به اتاق اضافه شده بود . اتاق های طبقه دوم با کاغذ دیواری زیبایی پوشانده شده بود کاغذ هایی به نقش گل و اشکال هندسی و با رنگ غالب گلبهی .اتاق مشرف به حیاط بالکن نسبتا بزرگی داشت و در بالکن اتاقکی با ایرانیت زرد رنگ ساخته بودند که البته بیشتر خالی خالی بود . | اتاق های طبقه دوم |
شامل یک اتاق و یک بالکن و یک توالت بود که در بالکن ساخته شده بود | طبقه سوم |
پدرم خیلی زحمت کشیده بود تا توانسته بود در سن 38 سالگی در محله آذربایجان خانه ای با این وسعت خریداری کند .
طبقه اول نشیمن بود و خانواده اکثر وقت خود را در این طبقه می گذراندن . طبقه دوم مهمان خانه بود و طبقه سوم کارگاه خیاطی .
البته طی 10 سال اقامت در این خانه تغییرات زیادی انجام شد و طبقه اول محل زندگی افراد زیادی شد که تاثیرات زیادی بر سرنوشت افراد این خانه گذاشت .
طبقه سوم هم نقطه اهرمی در وضعیت اقتصادی این خانواده داشت .

دوره هایی که بر این خانه گذشت
- دوره زندگی سلطان اول
- دوره زندگی سلطان چهارم بدون مستاجر
- دوران زندگی سلطان چهارم با مستاجر
- دوران قبل مدرسه من
- دوران مدرسه (سه سال اول )
- دوران قبل جنگ هشت ساله
- دوران بعد از جنگ هشت ساله
- مهمانی ها
SHARE ARTICLE

شکوفه !
این وبلاگ داستان واقعی زندگی من است . در مسیر پر فراز و فرود زندگی مشاهده گر دقیقی بوده ام و اکنون تصمیم دارم مشاهدات خود را با شما به اشتراک بگذارم . من از زاویه دید خودم مطرح می کنم و شما با منطق خود بررسی کنید بی شک مرور انچه در این دنیا اتفاق افتاده کمک میکند تا آیندگان با احتیاط و هوشمندانه به امر سلطانی مشغول باشند.