

Vivamus fermentum ultrices posuere mattis
ژانویه 17, 2022کوچه سوسن -خیابان آذربایجان تهران - ایران
خیابان آذربایجان واقع شده در منطقه 10 شهرداری تهران که بزرگترین شهر ایران و پایتخت این کشور هست یک حس و حال خاص دارد مانند نوجوانی پر آرزو و باهوش پر از انرژی و فعال هست . بیشتر ساکنین این محله در سال 1357 خورشیدی آذری زبان بودن البته در خاطر دارم که تنوع دینی زیادی هم در محله دیده می شد زرتشتی ، ارمنی ، کلیمی ، آشوری و البته مسلمان ، مسلمانان با گرایش شیعه اکثریت را داشتند . کوچه هایی که در محدوده این خیابان هستند مانند جوی های متصل به رود اصلی پر پیچ و خم به نظر می آیند و مرتب پهن و باریک میشوند ! فقط اهالی محل میتوانند از میانبرها ظرف چند دقیقه از تقاطع خیابان آذربایجان با خیابان رودکی جنوبی که به خیابان سرسبیل معروف هست به تقاطع خیابان خوش جنوبی و خیابان دامپزشکی برسند. یعنی از بیمارستان اقبال به درمانگاه لولاگر .
یادمه بزرگترین خواهرم که در سال 57 شمسی حدود 16 سال سن داشت این مسیر را در کمتر از 5 دقیقه طی میکرد !
خانه ما در یکی از استراتژیک ترین مکان های این محل بود . کوچه سوسن !برای رسیدن به کوچه سوسن باید از خیابان آذربایجان وارد کوچه هدایتی می شدیم سپس به سمت کوچه سوسن می پیچیدیم .
کوچه سوسن خیلی باریک بود اما خیلی هم مهم بود یک میانبر بسیار مهم برای رسیدن از خیابان سلسبیل به خیابان خوش و بالعکس بود .این کوچه شبیه حرف L انگلیسی هست که باید 90 درجه به سمت راست بچرخانی نیم خط بلند آن 20 متر و نیم خط کوتاه آن 10 متری هست. در ضلع جنوبی نیم خط 20 متری ، چهار ساختمان بود که درب های آنها فقط به این کوچه باز می شد .اگر پهنای هر خانه را حدود 5 متر تصور کنیم طول این کوچه 20 متر بود . ضلع شمالی شامل سه خانه بود که دیوار حیاط آنها به این کوچه محدود می شد - انتهای غربی نیم خط 20 متری یک ساختمان بود بنابراین کوچه سوسن مانند جوی آبی از کنار آن خانه راه خود را پیدا میکرد تا به کوچه پهن تری متصل شود . از شرق به غرب اولین خونه متعلق به خانواده ای بود که مادرشون اسمش سار بود .خانه بعدی مربوط به خانواده ای بود که به نظر خیلی جدی بودند ،خانواده صنعتی ، خانه سوم متعلق به ما بود و البته خانه چهارم متعلق به حاج خانمی بود که با خدمتکاری به نام لیلا خانم زندگی میکرد .
من در این خانه به دنیا نیامدم ظاهرا حدود 2 سالگی من بوده که به این خانه آمدیم اما تمام کودکی من در این خانه گذشت تا سن 10 سالگی .
اگر بخواهم این خانه را توصیف کنم باید بگویم که جنوبی بود یعنی از کوچه سوسن وارد راهرویی می شدیم که از یک طرف پله ای بود که به طبقه بالا میرفت و از طرف دیگر دو اتاق تو در تو بود با درب چوبی سبز رنگ در سه طبقه و یک حیاط با حوض سنگی و یک درخت پیچ 10 ساله که در انتهای حیاط خانه بر روی دیوار همسایه بالا رفته بود .در انتهای حیاط مجاور دیوار پیچک یک دستشویی بود که سقف آن سالها محل بازی من و خواهر بزرگترم بود .
زیر رمینی داشتیم که تقریبا 2 اتاق تو در تو بود و برای خودش خانه وحشت به حساب میامد بخصوص در آن سن و سال من چون عموما تاریک و پر از عنکبوت بود . البته به نوعی آشپزخانه محسوب میشد .
در حیاط ما به غیر از حوض سنگی یک شلنگ آب قرمز بلند و یک نردبان چوبی بلند و یک پایه فلزی کولر هم بود که برای بازی تارزان ایده آل بود .
کوچه سوسن -خیابان آذربایجان تهران - ایران
خیابان آذربایجان واقع شده در منطقه 10 شهرداری تهران که بزرگترین شهر ایران و پایتخت این کشور هست یک حس و حال خاص دارد مانند نوجوانی پر آرزو و باهوش پر از انرژی و فعال هست . بیشتر ساکنین این محله در سال 1357 خورشیدی آذری زبان بودن البته در خاطر دارم که تنوع دینی زیادی هم در محله دیده می شد زرتشتی ، ارمنی ، کلیمی ، آشوری و البته مسلمان ، مسلمانان با گرایش شیعه اکثریت را داشتند . کوچه هایی که در محدوده این خیابان هستند مانند جوی های متصل به رود اصلی پر پیچ و خم به نظر می آیند و مرتب پهن و باریک میشوند ! فقط اهالی محل میتوانند از میانبرها ظرف چند دقیقه از تقاطع خیابان آذربایجان با خیابان رودکی جنوبی که به خیابان سرسبیل معروف هست به تقاطع خیابان خوش جنوبی و خیابان دامپزشکی برسند. یعنی از بیمارستان اقبال به درمانگاه لولاگر .
یادمه بزرگترین خواهرم که در سال 57 شمسی حدود 16 سال سن داشت این مسیر را در کمتر از 5 دقیقه طی میکرد !
خانه ما در یکی از استراتژیک ترین مکان های این محل بود . کوچه سوسن !برای رسیدن به کوچه سوسن باید از خیابان آذربایجان وارد کوچه هدایتی می شدیم سپس به سمت کوچه سوسن می پیچیدیم .
کوچه سوسن خیلی باریک بود اما خیلی هم مهم بود یک میانبر بسیار مهم برای رسیدن از خیابان سلسبیل به خیابان خوش و بالعکس بود .این کوچه شبیه حرف L انگلیسی هست که باید 90 درجه به سمت راست بچرخانی نیم خط بلند آن 20 متر و نیم خط کوتاه آن 10 متری هست. در ضلع جنوبی نیم خط 20 متری ، چهار ساختمان بود که درب های آنها فقط به این کوچه باز می شد .اگر پهنای هر خانه را حدود 5 متر تصور کنیم طول این کوچه 20 متر بود . ضلع شمالی شامل سه خانه بود که دیوار حیاط آنها به این کوچه محدود می شد - انتهای غربی نیم خط 20 متری یک ساختمان بود بنابراین کوچه سوسن مانند جوی آبی از کنار آن خانه راه خود را پیدا میکرد تا به کوچه پهن تری متصل شود . از شرق به غرب اولین خونه متعلق به خانواده ای بود که مادرشون اسمش سار بود .خانه بعدی مربوط به خانواده ای بود که به نظر خیلی جدی بودند ،خانواده صنعتی ، خانه سوم متعلق به ما بود و البته خانه چهارم متعلق به حاج خانمی بود که با خدمتکاری به نام لیلا خانم زندگی میکرد .
من در این خانه به دنیا نیامدم ظاهرا حدود 2 سالگی من بوده که به این خانه آمدیم اما تمام کودکی من در این خانه گذشت تا سن 10 سالگی .
اگر بخواهم این خانه را توصیف کنم باید بگویم که جنوبی بود با درب چوبی سبز رنگ ساختمان در سه طبقه و یک حیاط با حوض سنگی و یک درخت پیچ 10 ساله که در انتهای حیاط خانه بر روی دیوار همسایه بالا رفته بود .در انتهای حیاط مجاور دیوار پیچک یک دستشویی بود که سقف آن سالها محل بازی من و خواهر بزرگترم بود .
زیر رمینی داشتیم که تقریبا 2 اتاق تو در تو بود و برای خودش خانه وحشت به حساب می آمد چون عموما تاریک و پر از عنکبوت بود . البته به نوعی آشپزخانه محسوب می شد .
در حیاط ما به غیر از حوض سنگی یک شلنگ آب یه رنگ قرمز و یک نردبان چوبی بلند و البته فرسوده و یک پایه فلزی کولر هم بود که برای بازی تارزان ایده آل بود .


مشخصات خانه کوچه سوسن
پدر ما حدود سن 38 سالگی این خانه را خریده بود . از حدود سال 56 تا 64 شمسی ،ما در این خانه اقامت داشتیم .خانه ای با نمای آجری حیاط موزائیک و درب چوبی با پله های زیاد و بالکن و پشت بام با صفا ، از پشت بام خانه می شد بیمارستان اقبال را دید و از بالکن طبقه دوم تا سر ده متری به راحتی دیده می شد .
در این خانه انسان های زیادی را دیدم که داستان های جالبی دارند .
تحولات آن سالها در این کوچه به خوبی جریان داشت .
در کوچه سوسن اولین تقابل خیر و شر را دیدم و بعد ها خیلی در مورد آن فکر کردم .
و
ویژگی ها | قسمت های مختلف خانه |
---|---|
از راهروی ورودی به سمت حیاط سه عدد پله بود که باید پایین می رفتیم تا وارد حیاط شویم . ضلع شرقی اش باز شش عدد پله به سمت زیر زمین داشت .دیوارهای آجری قرمز این محوطه را از همسایه های مجاور جدا کرده بود . | حیاط |
در طبقه اول بلافاصله پس از ورود به ساختمان در دست چپ دو اتاق تو در تو بود که با درب چوبی سبز رنگ شیشه دار از هم جدا شده بودند . اتاق اول پنجره ای رو به کوچه سوسن داشت و اتاق بعدی پنجره ای رو به حیاط داشت . هر دو اتاق رنگ سبز مغز پسته ای داشت تقریبا نزدیک به رنگ درب منزل . | اتاق های طبقه اول |
اتاق های طبقه دوم هم دقیقا مشابه طبقه اول بود با این تفاوت که اتاق رو به حیاط کمی بزرگتر بود چون راهرویی که از درب ورود به سمت حیاط وجود داشت دیگه لازم نبود و این فضا به اتاق اضافه شده بود . اتاق های طبقه دوم با کاغذ دیواری زیبایی پوشانده شده بود کاغذ هایی به نقش گل و اشکال هندسی و با رنگ غالب گلبهی .اتاق مشرف به حیاط بالکن نسبتا بزرگی داشت و در بالکن اتاقکی با ایرانیت زرد رنگ ساخته بودند که البته بیشتر خالی خالی بود . | اتاق های طبقه دوم |
شامل یک اتاق و یک بالکن و یک توالت بود که در بالکن ساخته شده بود | طبقه سوم |
پدرم خیلی زحمت کشیده بود تا توانسته بود در سن 38 سالگی در محله آذربایجان خانه ای با این وسعت خریداری کند .
طبقه اول نشیمن بود و خانواده اکثر وقت خود را در این طبقه می گذراندن . طبقه دوم مهمان خانه بود و طبقه سوم کارگاه خیاطی .
البته طی 10 سال اقامت در این خانه تغییرات زیادی انجام شد و طبقه اول محل زندگی افراد زیادی شد که تاثیرات زیادی بر سرنوشت افراد این خانه گذاشت .
طبقه سوم هم نقطه اهرمی در وضعیت اقتصادی این خانواده داشت .


دوره هایی که بر این خانه گذشت
- دوره زندگی سلطان اول
- دوره زندگی سلطان چهارم بدون مستاجر
- دوران زندگی سلطان چهارم با مستاجر
- دوران قبل مدرسه من
- دوران مدرسه (سه سال اول )
- دوران قبل جنگ هشت ساله
- دوران بعد از جنگ هشت ساله
- مهمانی ها
SHARE ARTICLE


شکوفه !
این وبلاگ داستان واقعی زندگی من است . در مسیر پر فراز و فرود زندگی مشاهده گر دقیقی بوده ام و اکنون تصمیم دارم مشاهدات خود را با شما به اشتراک بگذارم . من از زاویه دید خودم مطرح می کنم و شما با منطق خود بررسی کنید بی شک مرور انچه در این دنیا اتفاق افتاده کمک میکند تا آیندگان با احتیاط و هوشمندانه به امر سلطانی مشغول باشند.